تصاویر تنهایی
نطریاذتون نره
اطلاعات کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
نویسندگان
نظر سنجی

نظرتون درباره ی وب من چیه؟؟؟

تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان سالار غم و آدرس salaregham.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 9
:: کل نظرات : 10

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 12
:: باردید دیروز : 5
:: بازدید هفته : 49
:: بازدید ماه : 169
:: بازدید سال : 1248
:: بازدید کلی : 33585
تبلیغات

تصاویر تنهایی
 
 
 
 
 
 
 
 

مات شدم از رفتنت

هیچ میز  شطرنجی هم درمیان نبود

این وسط فقط یک دل بود

که دیگر نیست

 

 

 

 
 
 

چشمان مرا به چشم هایش گره زد

بر زندگیم رنگ غم و خاطره زد

او رفت ولی نه طبق قانون وداع

یکبار فقط به شیشه ی پنجره زد

 

 

 

 

 

دردناک ترین جدایی ها آنهایی هستند که

نه کسی گفت چرا

و نه کسی فهمید چرا

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

آتش زدن به یک سرنوشت کبریت نمی خواهد که

 

پـــا می خواهد

 

که لگد بزنی به همه دارایی یک نفر و بـــــــــروی

 

 
 
 
 

هوا بارانی ست ولی شیشه چرا بخار نمی گیری ؟

نترس رفت

دیگر اسمش را رویت نمی نویسم !

 

 

 
 
 
 
 
 

جـــدایــی مــان

هیــچ یک از تشــریفــات آشــنایمــان را نــداشت

فقــط تــو رفـــتــی و من ســعی کـــردم ســـنگ دل بــاشـــم

 

 

 

 

 

 

صدای پای تو که می روی

و صدای پای مرگ که می آید

دیگر چیزی را نمی شنوم

 

 

 

 

 

 

 

درد دارد

وقتی با نسیمی برود

کسی که به خاطرش به طوفان زده ای

 

 

 

 

 

 

 

 

نباشی برای من هیچ اتفاقی نمی‌افتد

فقط گاهی موهای صورتم سفید می‌شود

گاهی موهای سَرم می ریزد

 

 

 
 
 

ای کاش

قانون همه ی دوستی ها این بود

یا رفاقت تعطیل یا جدایی هرگز

 

 

 

خنک شدى ؟

اما من هنوز داغم از رفتنت در این سرماى بى رحم

 

 

 

درنگ

عجب دنیای عجیبیست

رفتن و ماندن من به یک نقطه بند بود

زمانی که گفتی برو

چقدر عاشقانه می شد اگر نقطه اش بالا بود

 

 

 

 

 

بهانه هایت برای رفتن چه بچه گانه بود

چه بیقرار بودی زودتر بروی

از دلی که روزی بی اجازه وارد آن شده بودی

من سوگوار نبودنت نیستم

من شرمسار این همه تحملم

 
 
 
نظر یادتون نره
 
 
 

تعداد بازدید از این مطلب: 934
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3

نویسنده : omid:s.h
تاریخ : چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393
نظرات
مطالب مرتبط با این پست

می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








درباره ما
منو اصلی
پیوندهای روزانه
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید